وصیت تملیکی چیست
وصیت تملیکی:
در باب وصیت
برخی گفتن تمامی صورتهای وصیت عقد است
برخی گفتن تمامی صورتهای وصیت ایقاع است(دکتر لنگرودی)
قول مشهور فقها: وصیت تملیکی به اشخاص معین عقد است.
اما ممکن داشته باشیم وصیت تملیکی به اشخاص نامعین مثل دانشجویان که ایقاع است.کسی محتاج به قبولی نیست.
وصیت عهدی هم ایقاع است.
من فلانی را برگزیدم این اموال را به فلانی برساند.
البته اگر عاجز باشد البته اون میتونه رد کنه لازم نیست قبول کنه برای انعقاد اما اگر در زمان موصی رد نکرد در زمان وفات موصی حق رد نداره یعنی نباید روی زمین بمونه باید انجام بشه.
بخواهیم وصیت تملیکی را تعریف کنیم یا خود وصیت را من اینجوری گفتم.
وصیت عمل حقوقی است معلق به موت که به موجب آن انسان در حقوق مالی خود به المباشر تصرف میکند و یا اینکه در مورد مال یا مولی علیه خود برای دیگری ایجاد ولایت می نماید. این هم وصیت عهدی است و وصیت تملیکی
اولا وصیت عمل حقوقی است
ثانیا معلق به موت
ثالثا به موجب آن انسان در حقوقش چنین و چنان میکنه یعنی وصیت از خصوصیات انسان است شخص حقوقی وصیت نمیکنه
رابعا در حقوق مالی خود به المباشر تملک میکند یعنی وصیت تملیکی زیرا در وصیت تملیکی واسطه وجود ندارد یعنی انسان خود ان بخشش ها و تملیکها را انجام میدهد
یا در مورد مالی مولی خود برای دیگری
یا اینکه در مورد مال یا مولی علیه خود برای دیگری ایجاد ولایت می نماید= یعنی وصیت عهدی.
وصیت عهدی و تملیکی رو میشه سوا سواهم تعریف کنیم.
استیفا معلق بر موت از حق خود است از طریق استخلاف.(استخلاف یعنی تعیین جانشین کردن)
این تعریف هم شامل عهدی هم تملیکی اما جمله ی غیردوم که میگه از طریق استخلاف دیگه شامل وصیت عهدی نمیشه
هرچقدر به مفهوم اضافه کنیم از مصداق کم میشه
مثلا شما میگی تلویزیون شامل همه ی تلویزیون ها میشه
حالا میگیم تلویزیون رنگی سیاه سفیدها میرن بیرون.
حالا میگیم تلویزیون رنگی صونی
غیرصونی ها میرن بیرون
وصیت تملیکی: تصرف معلق به موت و به المباشر انسان در حقوق مالی خود است(به المباشر یعنی دیگه عهدی نیست) که متضمن تمتع مجانی دیگران باشد .
چرا نگفتین تملک؟ چون بعضی از صورتهای وصیت توش تملک نیست مثل وصیت به وقف.مثل اینکه از طریق وصیت ابراء یا حق انتفاع کنم.
مگه قانون نگفته وصیت تا ثلث ماترک ثالث.حالا من بدل میزنم.یک سوم وصیت میکنم کنارش اونم هبه میکنم.اینو صلح بلاعوض میکنم معلق بر موت.اینو وقف میکنم معلق بر موت.
شرع گفته هر کاری کنی معلق بر موت کنی من اونو وصیت قلمداد میکنم یعنی وقف کردی نوش جونت ولی من توی ثلث حساب میکنم.هبه کردی معلق بر موت من تو ثلث قرارمیدم
یعنی همه ی اونارو جمع میکنیم اگر ثلث ترکه جا داد اعمال میشه اگر نشد خیر.
منجزات مریض : منجزات مریض یعنی شخص در مرض متصل به موت بزل و بخشش هایی میکند و اجراهم میکند معلق به موت نمی کند.شرع ما میگه اونها هم وصیت حساب میشه.
منجز در مقابل معلق است .منظور از معلق اینجا وصیت است.اونا منجزن یعنی طرف انشاء میکنه اجرا هم میکنه .وصایا رو ما انشاء میکنیم اما اجراش بعد از موت.
چرا بهش گفتن منجزات مریض؟ چون در مرض موتش انشاء میکنه و اجراش هم میکنه.شرع گفته خط قرمز درست کردم اون ور ثلث نمیتونی بری مگر با اجازه اونا میخوای اسمشو هبه بذار صلح بلاعوض بذار هرچی میخوای بذاری وصیت قلمداد میشه.
حالا فکر کرده یه بدل دیگه بزنه در فرض مرض موت بیاد بذل و بخشش کنه بعد بگه در قید حیاتم کردم دیگه معلق به موتم نکردم که
میگه اینهاهم وصیت هستن.اینها وصیتهایی هستن که اجرا شده ان.
وصایای عهدی هم تو ثلث است. اصلا وصیت خارج از ثلث نداریم.
اوصاف وصیت:
1) وصیت عمل حقوقی معلق به موت است
2)انشاء وصیت مقید به مباشرت شخصی خود موصی است. (وصیت فضولی نداریم )
ماده ۸۴۱: موصیبه باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر ولو با اجازهی مالک باطل است.
3)وصیت عملی ذاتا مجانی است یعنی جزء عقود معاوضی نیست.مثلا علم تفصیلی لازم نیست.
4) وصیت ذاتا قابل رجوع است. چون وصیت آخرین اراده موصی است.شاید پشیمون بشه میگه دوباره رجوع کن ملاک آخرین اراده است.
پس کل وصیت قابل رجوع است پس جزء آن هم قابل رجوع است.
چون قابلیت رجوع جزء ذات وصیت است قابلیت رجوع از وصیت قابل سلب نیست.یعنی نمیشه کاری کرد که وصیت قابل رجوع نباشه مثل شرط ضمن عقد خارج کنه.
ماده ۸۳۸: موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند.
سوال: امارات رجوع از وصیت،چه چیزهایی نشان دهنده رجوع از وصیت است؟
1) تصریح به رجوع
2)انشاء وصیت مخالف.یعنی یه وصیتی کنم وصیت دومی به خلاف او.
سوال: چه وصیتی وصیت مخالف؟ با اتحاد در موصی به اختلاف در موصی له داشته باشیم.
موصی به هردو وصیت یکیه اما موصی له هاش فرق میکنه.
با این قید که موصوعش عین معین بوده باشد.اگر موصوغش عین معین باشد با اتحاد در موصی به و اختلاف در موصی له داریم ولی اگر عین معین نباشد وصیت مخالف تلقی نمیشه.
اگر من وصیت کردم مقداری خرما به علی بدین
بعد بگم مقداری خرما به حسین بدین
دوتاشم میشه اجرا کرد
پس این وصیت مخالف نیست اون وصیتی مخالف که موضوعش عین معین باشد پس اگر من به شما بگم گوشی ای که استفاده میکردم اونو بدین به علی آقا بعد بگم بدین به حسین آقا این میشه وصیت مخالف
باید ببینیم وصیت ترتیبی است یا دفعی
وصیت ترتیبی باشه یه مدل دیگه کم میشه
وصیت دفعی باشه یه مدل دیگه کم میشه
سوال: یه وصیت نامه تاریخ داره یه وصیت نامه تاریخ نداره کدومش مقدم؟
اصل تاخر حادث میگه تاریخ ندار آخریه
3) اتلاف موصی به،اتلاف یعنی تلف کردن موصی به.
من فنجان رو وصیت میکنم یکی میاد میگه حیف بود چرا وصیت کردی میزنم به دیوار خورد میشه همین که موصی به رو عمدا تلف کردم یعنی رجوع کردم.
سوال: تلف شدن موصی به چی؟
عین معین بوده باشد وصیت باطل است.
4) انتقال ارادی موصی به به دیگری.اگه من این ساعتو به علی آقا وصیت کنم بعد بفروشمش به یکی دیگه یعنی رجوع کردم دیگه میخواستم این ساعت به علی آقا برسه نمیفروختم که.
5) از بین بردن وصیت نامه.من اگر وصیتی کردم اگر وصیت ناممو پاره کنم بسوزونم فعل من یعنی رجوع کردم زیرا دلیل استحقاقمو از بین بردم مثل اینکه بیعنامه بنویسی بعدش پاره کنی
6) از بین رفتن جهت وصیت.علما میگن که اگر کسی وصیت کند مالی را به کسی انگیزه ی اون وصیت رو اظهار کنه
مثلا بگه این مال رو به حسین آقا وصیت کردم زیرا اون را برای فرزندان خود وصی قرار دادم بعد اون انگیزه در طول زمان عوض بشه این وصیت رجوع شده مگر اینکه تصریح کنه.
مثلا بگه این مالو وصیت کردم زیرا دوست من هستش بعدا بشه دشمنش.
شرایط صحت وصیت تملیکی:
مبحث اول: شرایط مربوط به طرفین
مبحث دوم: مال موضوع وصیت
مبحث سوم: مشروعیت جهت وصیت
مبحث اول:
1-شرایط موصی
2- شرایط موصی به
در باب شرایط موصی ما دو تا شرط داریم قصد و رضا موصی و اهلیت موصی.
هر عمل حقوقی مستلزم قصد و رضاست وصیت هم مستلزم قصد و رضاست.
بدون قصد انشاء هر عمل حقوقی باطل وصیت هم باطل.
بدون رضای معتبر هر عمل حقوقی غیرنافذ وصیت هم غیرنافذ.
فقط اینجا دوتا بحث مطرح است و اون اثر اشتباه در وصیت است من اگر در وصیت اشتباه کنم تکلیف چیه؟
اشتباه در وصیت ممکن است در شخصیت طرف باشه یا اشتباه در مندرجات.
اشتباه در شخص طرف: موجب بطلان وصیت میشود.زیرا وصیت جزء عقود تبرعی است و در عقود تبرعی شخصیت علت عمده عقد است.فقط یک اما دارد به قید اینکه این اشتباه احراز بشه زیرا اصل بر صحت و اصل بر عدم اشتباه است.
ماده ۲۰۱: اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمیآورد مگر در مواردی که شخصیت طرف، علت عمده عقد بوده باشد.
اشتباه در مندرجات:
مثلا بجای ریال نوشته تومن،
بجای روزی 50 میلیون ریال نوشته 50 میلیون تومن، به این میگن اشتباه در مندرجات.علی القاعده قابل کشف نیست برای اینکه وصیت زمانی اجرا میشود که موصی در قید حیات نیست.
تنها راه اثباتش اینکه بعضی ها وقتی وصیت میخوان تنظیم کنند در کنار چنتا شاهد تنظیم میکنند.
وصیت به وارث و غیروارث نداره.اهل سنت میگن وصیت به وارث نمیشه باید غیروارث باشه اما تو سنت ما اینطور نیست میشه.
اهلیت :
موصی باید اهلیت استیفاء داشته باشد و موصی له اهلیت تمتع.
یعنی لازم نیست موصی له هم اهلیت استیفاء داشته باشد.
کافی است آقای موصی اهلیت استیفاء داشته باشد.
هرکس اهلیت استیفاء دارد اهلیت تمتع هم دارد.
اگر موصی اهلیت استیفاء نداشته باشه وصیت باطل است.وصیت غیرنافذ نداریم وصیت غیرنافذ تو اکراهی و اینا داریم.
هرگاه بحث اهلیت استیفاء پیش میاد
صغیر غیرممیز با مجنون رو بذارین کنار هم
صغیر ممیز با غیر رشید هم بذارین کنار هم
از این اشخاص فاقد اهلیت
حساب مجنون و صغیر غیرممیز که روشن اونا اراده انشایی ندارن مرفوع القلم هستن یعنی قلم تکلیف از آنها برداشته است.عقل ندارن که قلم تکلیف براشون کشیده شده باشه.
میمونه صغیر ممیز و آقای غیررشید یا سفی که اینها هم وصیتشون باطل.زیرا مجنون اهلیت تملیک رایگان ندارن.
ولی و قیم اوناهم نمیتونه تنفیذ کنه اولا ولی یا قیم عملی رو میتونه تنفیذ کنه که غیرنافذ باشه،وقتی ذات عمل باطل است مگه باطل عمل حقوقی داره.
ثانیا ولی یا قیم اساسا قادر به تنفیذ نیستن زیرا اینها عملی را تنفیذ میکنند که به نفع و مصلحت محجور باشد و میدانید که هیچ تملیک رایگانی از سمت محجور به نفع اون نیست.
چرا محجورین اهلیت تملیک رایگان نداره؟
اصل در ماها اباحه است.
«کلُّ شَی ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّی تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ، فَتَدَعَهُ بِعَینِهِ»؛
همه چیز پاک مگر اینکه احراز کنیم نجس.
اما اصل در محجورین منع است بنابراین باید ببینیم قانون چیارو اجازه داده.
قانون گفته تملک رایگان میتونه معاوضی هاشم غیر نافذ غیر از این چیزی از شمول حکم عام من بیرون نرفته چون قانونگذار تملیک رایگان را به محجورین اجازه نداده پس تملیک رایگان در شمول حکم عام منع باقی میمانه بنابراین محجورین اهلیت تملیک رایگان اعم از ابراء کردن وقف کردن صلح بلاعوض ندارن
ماده ۸۳۶: هر گاه کسی به قصد خودکشی خود را مجروح یا مسموم کند یا اعمال دیگر از این قبیل که موجب هلاکت است مرتکب گردد و پس از آن وصیت نماید، آن وصیت در صورت هلاکت باطل است و هر گاه اتفاقاً منتهی به موت نشد وصیت نافذ خواهد بود.
1- کسی کاری کند به قصد خودکشی.
2- کارهایی که نوعا موجب مرگ میشه و اون کارها به قصد خودکشی باشه.
3- پس از آن وصیت نماید.اینکارهارا بعد از وصیتش کنه.
اگر مرد وصیت باطل اما اگر نمرد وصیت صحیح
با استدلال تو فقه گفتن چرا این وصیتش باطل؟ دلیل روشنی نداریم.حسن توفیقی و تعبدی است.
شاید یک دلیل غیرحقوقیش این باشه که بزرگترین گناه روی زمین نا امیدی از رحمت خداست.
چون کسی که خودکشی میکنه از رحمت خدا ناامید شاید شرع ما خواسته بگه این بخشش هم بدرد نمیخوره وصیتش هم بدرد نمیخوره.
2) شرایط موصی له:
شرایط موصی له سه مورد.
1- اهلیت تمتع داشته باشد.
2- هنگام انشاء وصیت موجود باشد
3- وصیت را قبول هم کند
پس به نفع محجورین هم میشه وصیت کرد.
اگر صغیر ممیز یا سفی باشد وصیتش رو خودش قبول میکنه چون ضرری درکار نیست.
مجنون یا صغیر غیرممیز باشد ولی یا قیم قبول میکنه چون اراده ی انشایی ندارند.
اهلیت تمتع رو از آن حیث که انسانیم داریم پس همه ی ما اهلیت تمتع داریم اما به ندرت میشه کسی را پیدا کرد که اهلیت تمتع ندارد
مثال1) شخص مرتد اهلیت تمتع ندارد.مرتد فطری باید کشته شود و فرصت توبه هم ندارد علقه ی زوجیت اون منفسخ میشه.اموالشم بین وراث تقسیم میشه.
این سه جمله یعنی اینکه اهلیت هیچ چیزی را ندارد.
مثال 2) اتباع خارجه اهلیت تمتع زمین های زراعی را در کشور ما ندارند.اما اهلیت تمتع اموال غیرمنقول رو به طور محدود دارند.چون اگر اهلیت تمتع زمین های زراعی رو داشته باشند همین بلایی سرما میاد که سر فلسطین اومد.
زن ایرانی که به تبعه خارجه ازدواج میکند به تابعیت ایرانی باقی مگر اینکه تابعیت شوهرشو بپذیره که تابعیت ایرانیش ازش سلب میشه.این خانم ملیتین ایرانی است اما از نظر تابعیت قانونی دیگه ایرانی نیست.
حتی اگر اون آقا کافرش باشد برای اون هم میتوان وصیت کرد
لازم نیست موصی له مسلمان باشد.کافری که در حال جنگ نباشه میشه وصیت کرد. اما همین که غیر ایرانی زمین زراعی نمیشه بهش وصیت کرد.
مهدرالدم یعنی کسی که خونش هدر است .اگر مرتد است که مشمول حکم مرتد اما اگر مرتد نیست مثلا به دلیل ارتکاب قتل مهدرالدم است اهلیتش را از دست نداده است.
2) هنگام انشاء وصیت موجود باشد.
ماده ۸۵۰: موصیله باید موجود باشد و بتواند مالک چیزی بشود که برای او وصیت شده است.
چه زمانی موجود باشد؟ حقوقین گفتن موصی له باید زمان انشاء وصیت موجود باشد.
اگر کسی در زمان انشاء وصیت موجود نیست اما در زمان فوت موصی موجود است به او وصیت تملیکی نمیشه کرد.
الان اگه وصیت کنم این کیف را به نفع نوه ی شما، شما نوه ندارین پس موصی له هنوز موجود نیست.شاید من پنجاه سال دیگه بخوام از دنیا برم شما اون موقع نوه دارین دیگه. میگن نمیشه باید موصی له حین انشاء وصیت موجود باشد برای اینکه وصیت تملیکی برای به ملکیت در آوردن مال است.
این همه ماهی و مباحات و… برای کسی نیست.
بنابراین مال بدون مالک میشه تصور کرد اما ملک بدون مالک نمیشه تصور کرد.
ملک منطقا مالک میخواد تا مالکی نباشه ملک به اون صدق نمیکنه ما داریم میگیم وصیت تملیکی.
بنابراین قانون که میگه موصی له باید موجود باشد یعنی حین انشاء وصیت موجود باشد
سوال 1 : ما میدانیم که وقف بر معدوم به تبع موجود صحیح است.
آیا وصیت بر معدوم به تبع موجود هم صحیح است؟؟؟
وقف بر معدوم به تبع موجود صحیح است زیرا وقف تملیک نیست وقف برقراری حق انتفاع است.
اما این تو وصیت نمیشه اولا ثانیا پیش بینی نکرده و به درستی هم پیش بینی نکرده برای اینکه اگر من در وصیت این مال را در ملک شما قراردهم دیگه اختیارش از من خارج من که نمیتونم برای ملک شما تعیین و تکلیف کنم بگم بعد شماهم برای فلانی باشد.
اما در وقف اون چیزی که من وقف میکنم ملک شما نمیشه فقط حق بهره برداری دارین فلذا من میتونم حق بهره برداریشو به شما بدم در زمان انقضاء عمرتون به فلانی قرار بدم که البته در معدوم به تبع موجود هم که صحیح در زمان انقضاء اون موجود باید اون معدوم به وجود آمده باشد.
مثلا شما باید نوتون رو ببینین اگر نبینین وقف نمیشه
برای اینکه خلاف اصل قلمرو مالکیت.
سوال 2: چیکار میشه کرد ایا راه حلی دارد؟ من دوست دارم این باغم به نوه ی شما برسه؟؟
( منظور از معدوم کسی است که هنوز به وجود نیامده ) قانون میگه وصیت به معدوم نمیشه باید حین انشاء وصیت موجود باشه
اما من دوست دارم برای نوه ی خانم مهرپور وصیت کنم؟
از طریق وصیت عهدی میشه، وصیت تملیکی نمیشه.
راه حلش اینکه به شکل عهدی وصیت میکنم مثلا علی آقا وصی من است آقای علی آقا این باغ را اداره کن این آپارتمان را اجاره بده مال الاجاره هاشو صرف فلان جا و فلان جا کن.همینجوری اداره کن این اداره را انقدر ادامه بده تا خانم مهرپور صاحب نوه شود بعد از اینکه صاحب نوه شد حالا این مال را به او تملیک کن
وقف وقتی از طریق وصیت درسته
این به طریق اولاء درسته
3) شرط سوم وصیت را قبول کند.
ماده ۸۲۷: تملیک به موجب وصیت محقق نمیشود مگر با قبول موصیله پس از فوت موصی.
پس وصیت تملیکی به اشخاص معین بدون قبول واقع نمیشه.
قبول یا در زمان حیات اتفاق میوفته یا بعد از ممات موصی
قبولی که میگیم ناظر بر اشخاص معین است
نکته 1: قبول موثر قبول پس از فوت است.یعنی اگر موصی له در زمان حیات موصی ای وصیت را قبول کرد اشکالی نداره ولی وصیت را نهایی نمیکنه
یعنی نه دست خودشو میبنده نه دست موصی رو میبنده .
یعنی اگر من در زمان موصی وصیت را قبول کردم میتونم بگم من این وصیت رو رد کنم
از اونورم موصی میگه آقا من این گوشی رو برای تو وصیت کرده بودم دیگه من رجوع کردم.
فلذا قبول موثر و قبول نهایی ،قبول بعد از موت است.
همچنان که قبول موثر قبول بعد از فوت است رد موثر هم رد بعد از فوت است یعنی ردی که وصیت را زایل بکنه.
یعنی اگر آقای موصی له در زمان حیات موصی وصیت را رد کرده باشد بعد از فوت میتواند وصیت را دوباره قبول کند.
در عقود ایجاب زایل میشه اما وصیت از این جهت استثناء است یعنی رد موصی له وصیت را در زمان حیات موصی ایجاب موصی را از بین نمیبره فلذا بعد از فوت میتونه قبول کنه.